ولادتی ا ز جنس اشک
سوالی که در ذهن بسیاری از شیعیان و عاشقان این امام بزرگوار وجود دارد این است که در سالروز ولادت امام حسین علیه السلام وظیفه چیست؟ آیا همانند مراسم مولودی دیگر امامان تنها به شادی پرداخته شود؟ یا اینکه شادی نکنند و تنها به ذکر مصائب حضرت ابا عبدالله علیه السلام بپردازند؟ و یا اینکه با توجه به آنچه در روایات در خصوص حضرت سیدالشهداء علیه السلام آمده علاوه بر برگزاری مراسم مولودی و جشن ولادت از مصائب ایشان نیز یادی کنند و چشمانی گریان نیز داشته باشند؟
سیره بزرگان دین
برای اینکه نظر و سیره علمای بزرگ شیعه در این زمینه روشن شود به ذکر حکایتی که نگارنده شخصا از ناقل حکایت، شنیده اشاره میشود:
یکی از اساتید نقل میکرد: در سالروز ولادت با سعادت امام حسین علیه السلام محضر آیت الله العظمی تبریزی رحمة الله علیه - یکی از مراجع تقلید- رفتیم؛ بعد از مدّاحی، یکی از دوستان از ما خواست ذکر مصیبتی مختصر از مصائب آقا امام حسین علیه السلام توسط اینجانب صورت گیرد. من نیز چند دقیقهای از مصیبتهای روز عاشورا خواندم و مجلس با صفایی شد. حضرت آیت الله میرزا جواد تبریزی نیز گریستند. و این رفتار ایشان مهر تاییدی بر عمل خود دانستم. که میشود در ایام شادی اهل بیت علیهم السلام ذکر مصیبت هم کرد. در نیمه شعبان همان سال (ظاهرا) دوباره خدمت ایشان رسیدیم این بار بعد از مدّاحی، بنده بدون مقدمه شروع کردم به ذکر مصیبت. بعد از مراسم این عالم بزرگ ما را خواستند و فرمودند: در مجالس جشن اهل بیت علیهم السلام روضه نباید خواند. عرضه داشتم: آخر شما در روز ولادت امام حسین علیه السلام وقتی روضه خواندم اعتراضی نکردید! ایشان در جواب فرمودند: قضیه امام حسین علیه السلام با دیگر ائمه فرق میکند.
در روایات معصومین علیهم السلام از جمله حدیثی از امیرالمۆمنین علیه السلام آمده است: شیعیان ما در شادی ما شادند و به سبب اندوه ما اندوهگین میشوند. یفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ یبْذُلُونَ أَمْوَالَهُمْ وَ أَنْفُسَهُمْ فِینَا أُولَئِکَ مِنَّا. مقتضای مراسم شادی اهل بیت علیهم السلام شاد بودن است مگر در جایی استثنایی از طرف خود معصومین علیهم السلام صورت گرفته باشد. با مراجعه به تاریخ و روایات ائمه علیهم السلام به این نکته بر میخوریم که خود اهل بیت علیهم السلام در ولادت امام حسین علیه السلام چشمانی اشکبار بخاطر مصیبتهای ایشان داشته اند.
اشک سوزان رسول
شیخ طوسی و دیگران به سندهای معتبر از حضرت علی بن موسی الرّضا علیه السّلام روایت کردهاند که چون حضرت امام حسین علیه السّلام متولّد شد، حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اسماء بنت عمیس را گفت که: بیاور فرزند مراای اسماء، گفت که: آن حضرت را در جامه سفیدی پیچیده به خدمت حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بردم، حضرت او را گرفت و در دامن گذاشت، در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه گفت، پس جبرئیل نازل شد گفت: حق تعالی تو را سلام میرساند میفرماید: چون علی - علیه السّلام - نسبت به تو به منزله هارون است نسبت به موسی، پس او را به نام پسر کوچک هارون کن که شبیر است، چون لغت تو عربی است او را حسین نام کن. پس حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم او را بوسیده و گریست؛ فرمود که: تو را مصیبت عظیمی در پیش است. خداوندا لعنت کن کشنده او را، پس فرمود:ای اسماء این خبر را به فاطمه مگو.
چون روز هفتم شد، حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمد فرمود که: بیاور فرزند مرا، چون به نزد آن حضرت بردم، گوسفند سیاه و سفیدی از برای او عقیقه کرد، و یک رانش را به قابله داد، سرش را تراشیدند، و به وزن موی سرش نقره تصدّق کرد، خلوق بر سرش مالید، پس او را در دامن گذاشت گفت:ای ابا عبد اللّه چه بسیار گران است بر من کشتن تو، پس بسیار گریست. اسماء گفت: پدر و مادرم فدای تو باد این چه خبر است که در روز اوّل گفتی و امروز میگوئی؟ به عوض شادی گریه میکنی؟ فرمود: میگریم برای این فرزند دلبند خود که گروه کافر ستمکار از بنی امیه او را خواهند کشت، خدا شفاعت مرا به ایشان نرساند، خواهد کشت او را مردی که رخنه در دین من خواهد کرد، به خداوند عظیم کافر خواهد شد، پس گفت: خداوندا سۆال میکنم از تو در حقّ این دو فرزند آنچه سۆال کرد از تو ابراهیم در حقّ ذریه خود، خداوندا تو دوست بدار ایشان را و دوست بدار هر که دوست میدارد ایشان را، و لعنت کن هر که ایشان را دشمن دارد لعنتی که پر کند آسمان و زمین را.
خبر فرشنه وحی
امام صادق علیه السلام فرمودند: زمانی که حضرت حسین علیه السّلام از فاطمه سلام اللَّه علیها متولّد شد جبرئیل علیه السّلام محضر مبارک رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم مشرّف شد و عرض کرد: امّت شما حسین علیه السّلام را بعد از شما میکشند سپس اظهار داشت: آیا تربت او را به شما نشان دهم؟! پس بال زد و مقداری از خاک کربلا را برداشت و آن را به رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم نشان داده سپس گفت: این تربتی است که حسین علیه السّلام روی آن کشته میشود.
با توجه به روایاتی که در باب ولادت حضرت ابا عبدالله علیه السّلام ذکر شد روشن میشود: در مراسم جشن ولادت ایشان هم میتوان یادی از مصائب ایشان کرد و هم میتوان در مصیبت ایشان گریست.
مرکز عظمتهای روزگار
افکار جامعه و عقول بشر کسی را که در راه یاری حق، فداکاری و از خودگذشتگی نشان دهد مالک تمام عظمتها و فضایل میدانند و هرچه درجه فداکاری عالیتر و خالص تر باشد عظمت شخصیت او در دلها بیشتر میشود. در این میان، فداکاری بیمانند سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه السّلام بقدری پایه او را بالا برده که در هر میدان مقایسه و مسابقه میتواند با همین یک صفت از صاحب هر خُلق کریم سبقت گیرد.
آری، ظهور آن استقامت و شجاعت و پایداری و مناعت از هیچکس قابل تحقق نیست مگر آنکه در نواحی دیگر اخلاق نیز عظیم و برجسته و ممتاز باشد. ایمان و معرفت، یقین، بصیرت، توکل و اعتماد بر خدا، زهد و صبر باید بحد اعلا و وفور در شخص وجود داشته باشد تا بتواند مظهر آن آیات عظیمه و عجیبه گردد.
علائلی میگوید: ما عظمائی را که میشناسیم هر کدام از جهتی با عظمت بوده اند یکی از جهت شجاعت و یکی از ناحیه مردانگی، و دیگری برای زهد، و یکی از جهت فداکاری، و یکی از ناحیه علم; اما عظمت در هر لباس و از هر جهت و در هر نمایش انسانی به قسمی که سرچشمه هر عظمت و نمونه بزرگواری در هر شکل و قیافه باشد که مردم او را ببینند، منحصر به شخص حسین - علیه السّلام - است. مردی که از هر نظر به او نگاه کنی، و بهر جهت که او را ببینی عظمت و بزرگی ببینی، مردی است که مجمع عظمتها و مرکز اقتران بزرگی هاست. مردی که از عظمت نبوت محمد - صلی الله علیه وآله - و عظمت مردانگی علی - علیه السّلام - و عظمت فضیلت فاطمه - علیهاالسّلام - به وجود آمده، نمونه عظمت انسانی و نشان نشانههای آشکار بزرگی است. پس یاد او و ذکر حالات او فقط یاد و ذکر یک مرد بزرگ نیست بلکه یاد و تذکار انسانیت جاویدان است.
عقاد میگوید:
حسین - علیه السّلام - پنجاه و هفت سال زندگی کرد. او با این که دشمنانی داشت که هیچ امتناعی از خلاف واقع گفتن نداشتند، هیچ یک از آنان برای او عیبی پیدا نکرد و هیچ کس عظمتها و فضایل او را نتوانست منکر شود. حتی وقتی که نامه عتاب آمیز حسین - علیه السّلام - به معاویه رسید و اطرافیانش به او گفتند که نامه توهین آمیز به حسین - علیه السّلام - بنویسد، چنین پاسخ داد: من در علی - علیه السّلام - چیزی یافتم که درباره او ]مغالطه و افترا[ به راه بیندازم، ولی درباره حسین - علیه السّلام - هیچ چیز قابل سفسطهای نمیبینم.
و هم او گفته است: کربلا امروز حرمی است که مسلمانان آن را برای عبرت و یاد بود و غیر مسلمین برای مشاهده و تماشا، زیارت میکنند ولی حق اینست که کربلا باید زیارتگاه هرکسی باشد که برای نوع بشر نصیبی از قدس و فضیلت میشناسد ...، هر کس به اعمال او در کربلا نگاه کند گمان میکند میان اخلاق شریفه او مسابقهای برقرار شده پس نمیتوان دانست حسین - علیه السّلام - در شجاعتش شجاعتر یا در صبرش شکیباتر یا در کرمش کریمتر یا در ایمان و غیرتش بر حق بیشتر بود.
با اینکه وصف عظمتهای وجود امام حسین علیه السّلام از عهده ما خارج است و نباید توقع داشت کسی بتواند آن همه عظمت را توصیف نماید; با این حال برخی از نواحی کمال اخلاقی و علمی آن حضرت را جداگانه بطور اختصار یاد میکنیم تا معلوم شود آن وجودی که مظهر کامل عظمت، استقامت، و صبر و فداکاری در راه حق شد، صاحب تمام عظمتهای انسانی و مرکز همه بزرگواریها بود.
دانش و بصیرت
اخباری که حاکی از علم و ذوق سرشار، قوت فطانت، استعداد و قریحه و استحکام منطق امام حسین علیه السّلام است، بیشتر از اینست که شمرده شود، آن حضرت به نوعی در مسائل علمی اظهار نظر میکرد و فتوا میداد که موجب تحیر مردم میشد، تا حدّی که عبدالله بن عمر در حق او گفت:
«اِنَّهُ یغْرُّ الْعِلْمَ غَرّاً»
در حالات سیدالشهداء علیه السّلام هرچه انسان دقیقتر شود بیشتر به این رمز میرسد که یک بصیرت خارق العاده و بینش غیبی در امر دین راهنمای آن حضرت بوده است. علم و دانش آن حضرت از احتجاجات او با دشمنان بخصوص معاویه و مروان، و نامه هائی که به معاویه مرقوم فرموده و خطبه هائی که به مناسباتی انشاء نموده و از دعای عرفه، و دعاهای دیگر که از آن حضرت در کتابهای شیعه و سنی نقل شده ظاهر و آشکار است.
بصیرت
معاویه وقتی میخواست حلقه علم و تدریس امام و مجمع مردم را در گرد شمع وجود آن حضرت در مسجد پیغمبر صلّی الله علیه و آله معرفی کند به مردی از قریش میگوید:
« فَتِلْکَ حَلْقَةُ اَبیعَبْدِ اللهِ مُۆتَزِراً اِلی اَنْصافِ ساقَیهِ»
علائلی میگوید: معاویه که خود را با آنچه او را احاطه کرده از تاریکیهای زخارف و زیورها و پادشاهی دنیا میبیند، و حسین - علیه السّلام - را میبیند با آنچه او را احاطه کرده از حقیقت عظمی، پس نسبتی مثل عدم و وجود میبیند و مقصودش از این کلام این است که: دنیا با همه اسباب عظمتهایش در درگاه حسین - علیه السّلام - جمع شده و تمام افتخارات برای او فراهم آمده مثل آنکه تمام دنیا در یک مکان جمع شده باشد.
عبادت و بندگی
اگر کسی بخواهد حال دعا و پرستش و مسکنت آن حضرت را در درگاه خدا بداند به همان دعای معروف عرفه رجوع کند کافی است. لکن با این حال عبدالله بن زبیر در وصف عبادت او گفت:
«لَقَدْ کانَ قَوّاماً بِاللَّیلِ صَوّاماً بِالنَّهارِ»
آری، در شبانه روز هزار رکعت نماز به جا میآورد، و بیست و پنج مرتبه پیاده حج گذارد.
روز پاسدار
بزرگترین پاسدار اسلام و قرآن در طی اعصار و قرون، سالار شهیدان حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام است، به راستی اگر فداکاری پاسداران عظیم الشأن اسلام و شهادت جوانمردانه پاسداران کربلا و اصحاب فداکار اسلام نبود، اسلام در خفقان رژیم ظالمانه بنیامیه تحریف میگشت و زحمات نبی اکرم و اصحاب فداکارش به هدر میرفت.
انتخاب روز ولادت با سعادت سالار شهیدان علیه السلام به عنوان «روز پاسدار» شاخص محوری جایگاه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و جهت دهنده حرکت این نهاد مقدس به سمت اهداف جمهوری اسلامی است، و نشانگر پیوند فکری و عملی این نهاد مقدس را به امام حسین علیه السلام و مکتب تربیتی و قیام خونبار عاشورا بیان میدارد. با این توصیف، وجود مقدس حضرت اباعبداللَّه و قیام عاشورا مناسبترین و کارسازترین اسوه، پیش روی پاسداران است، که میتواند در همه ابعاد انفسی و آفاقی سرمشق آنان قرار گیرد، و امروزه اگر چه همه حق طلبان و ستم ستیزان به طور عام و شیعیان و پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام به طور خاص، مخاطب این سخن امام حسین علیه السلام؛ «و لکم فی اسوة» هستند، لیکن پاسداران انقلاب اسلامی، به طور اخصّ و خاصّ الخاص؛ آگاهانه و ایثار گرا نه راه سرور شهیدان امام حسین علیه السلام را که ادامه راه انبیای الهی است، انتخاب کردند و در این راه، فروغ خون حسین علیه السلام و شهیدان گلگون کفن کربلا را چراغ راه خویش قرار میدهند.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، این مولود مبارک انقلاب، که با سرمشق گرفتن از فداکاری، جانبازی و شهادتطلبی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام، حفظ دستاوردهای انقلاب را در برابر دشمنان داخل و خارج به عهده دارد و پیامهای کربلا و عاشورا را لبیک میگوید و در راه انقلاب از هیچ کوششی فرو گذار نیست.
ولادت با سعادت سرور آزادگان جهان، حضرت اباعبداللَّه علیه السلام و روز پاسدار، که روز تجلی دوباره آزادگی و شجاعت و غیرت انقلابی در ملت مسلمان ایران است، را به همه ملت بزرگ ایران تبریک و تهنیت میگوییم.
پاسدار از منظر ولایت
در ادامه به دیدگاههای مقام معظم رهبری (مدظله العالی) راجع به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میپردازیم:
جایگاه و موقعیت سپاه در نظام
پدیده کم نظیر
... سپاه در تاریخ شناخته شده خود ما، یک پدیده کم نظیر و شاید بی نظیر است، یعنی سپاه، موجودی است که ولادت و رشد و نمای آن در صحنه انقلاب آن هم در عرصه دشوارترین آزمونهای انقلاب بود.در اوایل شروع جنگ، سپاه یک چیز کوچک و طفل تازه به دنیا آمدهای بود، منتها تغذیه صحیح این موجود پدید آمده در بستر انقلاب اسلامی، به صورت پی درپی از مواد جاری انقلاب، او را خوش بنیه و قوی و بالنده کرد، تا آن روزی که اولین معجز نماییها را حقایق انقلابی به دست این جوانان در جبهه انجام داد. تودههای بی شکل، به شکل یگانهای منظم درآمدند، عشقها و شورهای بی مهار، در چارچوب قواعد و قوانین زبده رزمی مشغول کار شدند. عشاق فداکاری و جهاد، راه منطقی و عاقلانه جهادِ موفق و منظورِ نظر پروردگار را در تجربهها پیدا کردند،
محور اساسی انقلاب
بنده معتقدم این انقلاب بر دوش عناصر انقلابی خواهد توانست به پیش برود و لاغیر! خیلیها هستند که انقلاب از آنها منتفع میشود، اما آن کسانی که انقلاب روی دوش آنها پیش میرود و از انقلاب مثل یک قلعه و حصنِ حصین دفاع میکنند، آنها صد در صد عناصر مؤ من و صادق و خالص این انقلابند ... و در این مجموعه مؤ من، آن رکن اصلی و آن محور اساسی که میتوان به او تکیه کرد گروههای ویژه و از جمله آنها شما برادران سپاه هستید و لذا این را قدر بدانید و با تکیه بر روی آن برایش برنامه ریزی کنید و با انتقال این فکر و این انگیزه و این روحیه به یکایک آحاد سپاه مواظب دشمن باشید.
رکن اصلی انقلاب
در هر جامعهای که بخواهد یک حرکت منطقی و فکری انجام بگیرد، یک قاعده اصلی لازم است تا اگر دیگران متزلزل میشوند آن قاعده اصلی محکم بماند و اگر دیگران راه را گم میکنند آن محور اصلی مستقیم حرکت کند و اگر دشمن توان پیدا کرد که در نقاط دیگر خاکریزها را پرکند، این نقطه خاکریز خود را محکم نگه بدارد و راه را بر نفوذ دشمن ببندند تا بتواند به کمک دیگران بشتابد ... و ما بایستی این را از نظر دور نداریم که ملت بزرگمان با همه آن ایمان شورانگیز و عمیق و فداکارانهای که داشتند و دارند. یک رکن رکینی را در مجموعه خودش باید داشته باشد، حالا آن رکن رکین چیست و کجاست ؟ من در تصویر ذهنی خودم وقتی نگاه میکنم، حداقل بخش عظیمی از این رکن عظیم را در قالب سپاه پاسداران و فرماندهان سپاه و عناصر معمولی سپاه میبینم ... این نقش جدیدی است، غیر از نقش در میدان جنگ است، اما این نقش شاید حتی رنج و مشکل پذیری اش بیشتر از فرماندهی در میدان جنگ و فرماندهی قرارگاههای مقدم و آن بی خوابیها و سختیها و آن تشنگیها و آن دلهرهها باشد و این را باید حفظ کرد. من به سپاه با این چشم نگاه میکنم و اگر در امر سپاه دغدغهای داشته باشم که بحمد الله دغدغه مهمی ندارم از این ناحیه است که آیا سپاه خواهد توانست این نقش حساس و بسیار مهم یعنی رکن اصلی و قاعده اصلی در حفظ ایمانها را بدرستی ایفا کند یا نه ؟ یک مجموعهای از عناصر مؤ من و مستحکم و دارای بصیرت و آماده عمل و اقدام و حاضر در صحنههای خطر و بی اعتنای به آنچه که دلها و چشمهای معمولی به خود جذب میکند. یک چنین مجموعهای میتواند تضمین کننده بقاء جهتِ انقلابی در همه شرایط در مجموع جامعه باشدو سپاه این نقش را میتواند و باید ایفا کند. البته من نمیخواهم منحصر کنم به سپاه، اما همان طور که عرض کردم بخش معظمی را سپاه تشکیل میدهد.