زندگانی سیاسی امام جواد(ع)
حضرت امام جواد(ع) پایه های امامت را استوار ساخت و خط وصایت و رهبری را در اهل بیت حفظ کرد، لیاقت و برازندگی خود را برای امامت امت به اثبات رساند، مناظرات آن حضرت با متکلمین و فقها ازجمله یحیی ابن اکثم که از بزرگان فقها بود و تفوق آن حضرت بر حریفانش در رشته های علوم، به جای آن که از پاسخ ناتوان بماند و منظور دستگاه خلافت برآورده شود، وسایل گسترش پیام اهل بیت علیهم السلام و نفوذ آنان را فراهم نمود و بی لیاقتی و عدم کفایت خلفای زمانشان را برای مردم به اثبات رساند و پرده های فریب و تزویر را از چهره های آنان بالا زد و این خطر بزرگی برای آنان بود و به خصوص در زمینه سیاسی اثر حتمی داشت. دستگاه خلافت می خواست، کرامت و فضیلت و شخصیت امام را مخفی نگه داشته و یا به کلی محو کنند، تا مردم مجذوب او نگردند اما تکیه بر ترور شخصیت و مسخ تقدس و کرامت او، نتیجه برعکس داد، تا آن که با خوراندن زهر به طور مخفیانه و حذف فیزیکی توانستند خود را از خطرات که چه بسا حکومت شان نمی توانست در برابر آن مقاومت کند، نجات دهند. *
* سختی دوران
شیعیان به طور عام، خصوصاً علویان که امامان شیعه در رأس آن ها بودند، در عصر خلفای بنی امیه و عصر خلافت منصور و مهدی عباسی، در بدترین حالت به سر می بردند و قیام های شیعی یکی پشت سر دیگری توسط دستگاه حاکم سرکوب می شد و به طور کلی شیعه بودن جرم بزرگی بود که به واسطه آن، کشتن و زندان و مصادره اموال و ویرانی خانه های شیعیان، برای دستگاه خلافت امر مشروع و قانونی بود و امامان شیعه نیز در حال تقیه به سر می بردند و ارتباطهای سیاسی با شیعیان به شکل پنهانی انجام می گرفت. اما بعد از امام کاظم(ع) که فعالیت های سیاسی زیر پرده امامان (علیهم السلام) کم کم به ثمر می رسید، شیعه توانست ابراز وجود نماید و جمعیتشان رو به فزونی گرفت. پس از گذشت سالیان درازی که شیعیان نمی توانستند در مورد امامت امامان ابراز عقیده نمایند، هم اکنون عظمت و منزلت ائمه (علیهم السلام) نزد مردم تا بدان جا رسیده بود که خلفای عباسی دیدند، نمی توانند به طور علنی و بی پرده عواطف مردم را برانگیزند و احساساتشان را جریحه دار سازند و به ائمه (علیهم السلام) آسیب برسانند و از طرف دیگر نمی توانستند امامان را به حال خود واگذارند تا آزادانه و مطابق خواست و اراده خود هرچه می خواهند بکنند، از این رو مناسب دیدند در برابر امامان، سیاست جدیدی اتخاذ نمایند.
* استمرار توطئه مامون
مأمون، معاصر امام جواد(ع) بود و امام بخش بزرگی از زندگانی خود را همزمان با او به سر برد. مأمون به منظور کسب پیروزی نهایی و قطعی براندیشه شیعی امامی، چه در زمان امام هشتم و چه در زمان امام جواد کوشش های فراوانی را به عمل آورد. او پس از آن که اشتباه گذشتگانش را نسبت به رفتار با ائمه اهلبیت تجربه کرده، سعی نمود که با آنان با روش نو و در نوع خود بی نظیر که در پس آن نیرنگ سخت تر و توطئه بزرگ تر نهفته بود، رفتار کند. تشکیل جلسات، مباحثه های علمی و دعوت از فقها و متکلمین و عالمان نامدار، برای بحث و جدل علمی، بدین منظور بود که چه امام رضا و چه امام جواد (علیهماالسلام) را که خردسال هم بود، حداقل در یک مسأله علمی شکست دهند و بدین وسیله لیاقت، محبوبیت و وجهه مذهبی و مردمی آن ها را زیر سؤال برد و با شکست امام، در مسأله امامت، مذهب تشیع از مبنا سقوط کند و برای همیشه ستاره شیعه و امامان شیعه خاموش گردد و بدین ترتیب بزرگترین منبع و مصدر مشکلات و خطراتی که مأمون و دیگر حاکمان غاصب را تهدید می کند، از میان بردارد و می گفت: چیزی از این که منزلت او کاسته شود، نزد من محبوبتر نیست.
بعد از شهادت امام رضا(ع) نیز این مرد به جهت رسیدن به مقاصد، راه خود را ادامه داد و توطئه خود را علیه حرکت تشیع و موقعیت اجتماعی آن، که حکومت عباسیان را تحت تأثیر قرار داده بود، ادامه داد. مأمون که بالای سر هر کسی یک خبرچین داشت و کنیزکان خود را برای جاسوسی به هر که می خواست هدیه می داد و ازدواج دخترش ام حبیبه با امام رضا(ع) و دختر دیگرش ام الفضل با امام جواد(ع) نیز بیشتر به منظور اطلاع یابی و جاسوسی بود، او با این خصوصیات قطعاً از حرکت های شیعی بعد از امام رضا(ع) و ارتباط شان با امام جواد(ع) مطلع بود و به توانایی حضرت جواد علی رغم خردسالی نسبت به پاسخ تمامی مسایل دقیق و مشکل کاملاً آگاهی داشت.
* قوت شیعیان
سازش مأمون با امام هشتم(ع) رهبر و مقتدای شیعیان، میزان نفوذ و توان این گروه را در صحنه های فکری و سیاسی بالا برد، مقر حضرت رضا(ع) به خراسان و شبکه وکلای آن حضرت و حضرت جواد(ع) در نواحی و نقاط مختلف مملکت اسلامی، موجب شد که شیعیان بتوانند ابراز وجود نمایند و ارتباطات سیاسی خود را مستقیماً در مقر حج در مدینه و مکه با خود امام جواد و یا با وکلای آن حضرت برقرار نمایند. شیعیان امام جواد(ع) در بغداد و مداین، سواد عراق و در مصر در صحنه ظاهر شدند، خراسان و ری به صورت دو مرکز بزرگ شیعی درآمد، اینان علاوه بر ارتباط با وکلای امام خود نیز در سفر حج در مدینه و مکه به دیدار امام می شتافتند، بدین ترتیب ارتباط خود را با امام حفظ می کردند. قم یکی از مراکز اصلی شیعه بود و در دوران امامت امام جواد(ع) ارتباط خود را با آن جناب حفظ کرده بود و در عین حال در آن زمان مردم قم با عاملان حکومتی که از طرف مأمون می آمدند، مخالفت می کردند و درگیری هایی را به وجود آوردند که موجب آن درخواست کاهش خراج و مالیات بود که از طرف حکومت پذیرفته نشد، تا این که با لشکرکشی مأمون توسط علی ابن هشام سرکوب گردید، ولی باز هم به طور پراکنده برای مدتی ادامه داشت و هم چنین در فارس و اهواز و خراسان و سیستان، تشکل های شیعی کم کم علنی و ارتباطات خود را مستقیماً با امام(ع) در سفر حج و یا توسط وکلای آن حضرت برقرار می کردند.
* تزویرات مأمونی
مأمون عباسی که سیاستمدارترین، زیرک ترین و دور اندیش ترین عباسیان است، خود را در چهره حامی علم و مدافع آزادی بیان و احترام به عقاید ظاهر می ساخت و این به هدف آنان برای ماندنشان بر اریکه قدرت کمک می کرد. این پوشش مزورانه، نیرنگ ها و گمراهی های بسیاری را در خود نهفته داشت و نتیجه آن عبارت بود از محو بسیاری از حقایقی که با سیاست حکام و منافعشان سازگاری نداشت.
همان طور که امام رضا(ع) را ولیعهد خود قرار داد و به نام او سکه زد و دخترش را به عقد آن حضرت درآورد، نسبت به امام جواد(ع) نیز همان نیرنگ سیاسی را به کار برد و در سال 211 هجری امام جواد(ع) را از مدینه به بغداد آورد تا فعالیت های فکری و سیاسی او را زیر نظر بگیرد و هرگاه زیان و خطری را از ناحیه وی احساس کند، فوراً راهها را بر وی ببندد و روابط او را با شیعیانش قطع کند و نیز آرزو داشت که با نیرنگ ها و شیوه هایش با فریب دادن امام و یا تهدید او در آینده آن حضرت را جلب و جذب کرده و داعی و مبلغ خود و دولتش بگرداند. جلب خوش بینی شیعیان نسبت به خود و مبراء نشان دادن خود از مسموم کردن امام هشتم(ع) یکی دیگر از هدف های مأمون بود که دنبال می کرد و می خواست برای مردم تثبیت کند که او هیچ گونه منافاتی بین خط امام و روش خود به عنوان سلطان و حاکم نمی بیند.
* حرکت فرهنگی و سیاسی امام جواد(ع)
نضج گیری نحله ها و فرقه های گوناگون در عصر امام جواد(ع)، فرایند عوامل گوناگونی چون گسترش جهان اسلام و ورود اعتقادات و باورهای مذاهب و ادیان دیگر، ترجمه آثار فلاسفه یونان و درگیریها جناح بندیها و بلوک بندی قدرت بود. امام جواد(ع) همانند پدر بزرگوارشان در دو جبه سیاست و فکر و فرهنگ قرار داشت. موضعگیری ها و شبهه افکنی های فرقه هایی چون زیدیه، واقفیه، غلات مجسمه، امام را بر آن داشت تا در حوزه فرهنگ تشیع در برابر آنان موضعی شفاف اتخاذ کند. امام در موضعگیری در برابر فرقه زیدیه که امامت را پس از علی بن حسین زین العابدین(ع) از آن زید می پندارند.. در تفسیر آیه «وجوه یومئذ خاشعة عاملة ناصبة» آن ها را در ردیف ناصبی ها خواندند حضرت در برابر فرقه واقفیه که قائل به غیبت امام موسی کاظم(ع) بوده و بدین بهانه وجوهات بسیاری را مصادره کرده بودند. آنان را نیز مصداق آیه «وجوه یومئذ خاشعة عاملة ناصبة» به شمار آورده و در بیانی فرمودند: شیعیان نباید پشت سر آن ها نماز بخوانند.
حضرت در برابر غلات زمان خویش به رهبری ابوالخطاب که حضرت علی(ع) را تا مرز الوهیت و ربوبیت بالا برده بودند، فرمودند: لعنت خدا بر ابوالخطاب و اصحاب او وکسانی که درباره لعن او توقف کرده یا تردید کنند.
امام برخلاف انتظار مأمون، فعالیت های خود را بسیار دقیق و حساب شده انجام می داد و در هر زمینه ای که فرصت فعالیت بود، فعالیت می کرد، حتی ماندن در بغداد برایش مشکل تمام می شد، به قصد زیارت خانه خدا از بغداد بیرون شد و در برگشت در مدینه ماند، تا از مراقبت و تسلط مأمون به دور باشد و نقشه های او را خنثی کرد اما وقتی که معتصم برادر مأمون به خلافت نشست به عبدالملک ابن زیاد نوشت: تقی و ام الفضل را به سوی او بفرستد و دوباره امام جواد(ع) را به بغداد آورد تا شخصاً حرکت های امام را زیر نظر بگیرد. اما امام علی رغم تلاش ها و حیله های مأمون و معتصم روز به روز نفوذ و عظمت و محبوبیت بیشتری می یافت و در میان مردم ریشه می دوانید، به گونه ای که برای نظام حاکم هراس آور بود با آن که خردسال بود، انگشت نما شده و موافق و مخالف و دوست و دشمن به علم و فضل او معترف شدند، مردم شیفته جمال او بودند، وقتی که در خیابان های بغداد راه می رفت، مردم بر فراز تپه ها و بلندی ها می رفتند تا جمال او را ببینند و دیدن او برای آنان رویداد مهم به حساب می آمد.
بدین سان نفوذ اجتماعی و محبوبیت آن حضرت، علی رغم توطئه های خلافت گسترده می شد که دستگاه خلافت را به وحشت انداخته بود زیرا می دیدند امام توانسته است آن چه را که به عقیده حکومت برای او نقطه ضعف به شمار می رفت، نقطه قوت خود قرار داده و حتی در میان رجال دولتی نفوذ کرده است. مردی از بنی حنیفه از اهالی سیستان گوید: سالی در سفر حج همراه با امام جواد(ع) بودم، روزی که با هم سر سفره بودیم و عده ای از درباریان معتصم نیز حضور داشتند، عرض کردم که حاکم ما مردی است که دوستدار شما اهل بیت است و در دیوان او برای من مالیاتی مقرر شده است، به او نامه بنویسید که به من نیکی کند، فرمود: من او را نمی شناسم، گفتم از دوستان شما است. پس نوشت بسم الله الرحمن الرحیم، رساننده این نامه، مذهب و مرام جمیل از تو یاد می کند، عمل مفید برای تو آنست که به مردم نیکی کنی. وقتی وارد سیستان شدم و نامه را به حاکم دادم، آن را گرفته به چشم مالید و پرسید مشکل شما چیست؟ گفتم: در دیوان شما مالیاتی سنگینی برای من مقرر شده است، دستور داد آن مالیات را از من بردارد و گفت: تا من حاکمم مالیات پرداخت نکن.
ظاهراً از آن جا که در آن مجلس برخی از دربارنشینان معتصم بودند، امام علی الظاهر تجاهل می کند که او را نمی شناسم، تا آسیبی به او نرسد، آنگاه با چند جمله ای موعظه گونه منظورش را می نویسد، ولی نفوذ و تأثیرش به آن اندازه است که حاکم سیستان به عنوان یک مرید دلباخته، فرمان امام را اجرا می نماید.
احساس خطر خلفا از سوی امام
حضرت امام جواد(ع) پایه های امامت را استوار ساخت و خط وصایت و رهبری را در اهل بیت حفظ کرد، لیاقت و برازندگی خود را برای امامت امت به اثبات رساند، مناظرات آن حضرت با متکلمین و فقها ازجمله یحیی ابن اکثم که از بزرگان فقها بود و تفوق آن حضرت بر حریفانش در رشته های علوم، به جای آن که از پاسخ ناتوان بماند و منظور دستگاه خلافت برآورده شود، وسایل گسترش پیام اهل بیت (علیهم السلام) و نفوذ آنان را فراهم نمود و بی لیاقتی و عدم کفایت خلفای زمانشان را برای مردم به اثبات رساند و پرده های فریب و تزویر را از چهره های آنان بالا زد و این خطر بزرگی برای آنان بود و به خصوص در زمینه سیاسی اثر حتمی داشت.
پیشوای نهم شیعیان با توجه به این که در سن جوانی به شهادت رسید، در عمر کوتاه و با برکت خویش علاوه بر انجام وظایف سنگین رهبری امّت، به تربیت شاگردانی که بتوانند پیام آسمانی خاندان نبوّت و امامت را به نسل بعدی منتقل سازند، توجه خاص داشت.
تعداد اصحاب و شاگردان امام محمد تقی(ع) را یک صد و ده نفر ذکر کرده اند. بیست و شش نفر از آنان مجموعاً هفتاد و هشت اثر نوشته اند که یکی از آنان «علی بن مهزیار» است با تألیف سی و پنج اثر. دیگری «محمد بن عبداللهبن مهران» است که دارای هفت اثر می باشد و سومی «معاویه بن حکیم» با هفت اثر.
یکی از اصحاب امام جواد(ع) حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) است که مقدار قابل توجهی حدیث از امام نقل کرده است.
آن بزرگوار به وکلای خود اجازه می داد که به درون دستگاه خلافت نفوذ کرده و مناصب حسّاس حکومتی را در دست بگیرند. هم چنین برخی از کارگزاران امام نیز به عنوان حاکم شهرها منصوب شدند و همه امور را با دقّت تحت نظر داشتند.